این روزها در عرصه نظری و عملی و نیز در عرصه های اجتماعی و میدانی، صف بندی های پر عبرت و شاید بی سابقه ای در جریان است. سخنان هر دو طرف شنیدنی است. به نظر می رسد، نهاد قدرت و بخش بزرگی از نهاد جامعه هر دو با قدرت نمایی بر علیه دیگری؛ خود را اثبات و دیگری را نفی می کنند!
واقعیت آن که، در فضای مملو از تعصب ، تصلب و خشونت ؛ هیچ یک از قطب های عمده موجود، صحبت های یکدیگر را نمی شنوند و یا اگر می شنوند برای دیگری نه قابل درک است و نه مفهوم! و یا حتی اگر یکدیگر را می شنوند و رصد می کنند، اما سخنان هر دو گروه برای دیگری غیر قابل قبول و بی ارزش است!! این که چرا چنین است؟ می توان نگاهی اجمالی و گذرا به علل پیدایش چنین وضعی داشت:فراموشی و ضعف عقلانیت و اخلاق در مجموعه ارزش های فرهنگی و دینی مورد عمل ، به کاستی های جدی در شکل گیری
گفتگو به عنوان یکی از مهم ترین شاخصه های اخلاق اجتماعی در جامعه انجامیده است. قطبی شدن جامعه و ارزش های کاملا متمایز مربوط ، ارزش های متفاوت در هدایت های راهبردی تعلیم و تربیت و ساختارها و کارویژه های مربوط را به دنبال داشته است. جهت گیری دو قطب کانونی فوق در جامعه
ایرانی، یکی انسان مکلف و مقلد با آگاهی های محدود جهت دار را و دیگری انسان ذیحق، کنشگر و مختار را افاده نموده است. این دوگانگی دو دنیای متضاد با یکدیگر را خلق کرده است. موضوعی که قدرت سازگاری و همزیستی اجتماعی را با چالش جدی روبرو ساخته است. البته در این بین ، منافع رانتی متفاوت نیز در افزایش انگیزه های واگرایانه فوق؛ فعال بوده است. در تحلیل بین نسلی اما، برخی در قالب های تثبیت شده قطبی فوق؛ تغییر ناپذیری و محافظه کاری را راه صیانت از ارزش های بدون تغییر خود می دانند! تلاش برخی تربیت انسان های وفادار ب دین واندیشه...
ادامه مطلبما را در سایت دین واندیشه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : alhoseini بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 5 دی 1401 ساعت: 20:08